مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
ای بهـشت سبز کـویت آرزوی چشمها در پی تو مثل آهو، جستجـوی چشمها بر در باب الجوادت سیل جاری میکند بغض سنگینی که مانده در گلوی چشمها قدسیان نوبت به نوبت پای سقاخانهات باده میریزند هر دم در سبوی چشمها صبح با بال مَلَک صحن تو جارو میزنند تا غـبار نـور بنـشـیند به روی چشمها دیـدهام پـائـیـنِ پـایِ پـنـجـره فـولاد تـو ساکت و خاموش اوجِ های و هوی چشمها زیر ایـوان طلا با خـطِ اشـکِ زائران گاه افـشـا میشـود سِرّ مگـوی چشمها ذوق دارد در طلوع و در غروب صحن تو گـاه با نـقـاره خـانه گـفـتگـوی چـشمها میدهد گلدستۀ تو اذن عشق و عاشقی میدهد خاک درِ تو شسـتشوی چشمها هرکجای صحن باشد با تو گرم صحبتاند هر کجا هستند هستی روبروی چشمها دستهای لاله گـردانِ رواقت میکـنند زمزمِ احساس را جاری به جوی چشمها در رواقت دیده ام خورشیدها که روز و شب صف به صف آئینه میکارند توی چشمها اشک شوق زائران در مسجد بالاسرت میشود وقت نماز آب وضوی چشمها میکنی بر پا دوباره شور نیـشابور را در قیامت بگذری وقتی ز کوی چشمها چشمها اینجا طوافت میکنند و میکنی روز محشر هم تو آنجا جستجوی چشمها در میان گریه میخـندند از شوق نیاز گر بیـنـدازی نگـاه خود بسوی چشمها حلقه میکوبند بر در چشمهای زائران باز کن در، تا نـریـزد آبـروی چـشمها آسـمانِ هـشـتمِ منـظـومـۀ پـروردگـار! باز کن درهای رحمت را به روی چشمها |